1360 سکه، تاوان مخفی کردن ازدواج اول!!!
just u!
kho0o0shhal misham hamito0r ke matalebo0 mikho0nid nazaram bedido 2 khabar name ozv shidd!
درباره وبلاگ


be webloge man kho0sh omadid !khoshhal misham ke nazar bedido0 2 khabarname ozv shid.ageam bam kari dashtid baram off bezarid!hana_009800@yahooo.com.age az mataleb kho0sheto0n naumad begido0 zekr ko0nid tarjih midid che matalebi bezaram.

پيوندها
chelsiafc
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ............! و آدرس just.dance.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 166
تعداد نظرات : 30
تعداد آنلاین : 1



نويسندگان
hana

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 8 آبان 1390برچسب:, :: 16:40 :: نويسنده : hana

در طول مسیر حتی کوچکترین حرفی میان من و راننده صورت نگرفت. وقتی به مقصدم رسیدم و خواستم کرایه را حساب کنم راننده با لحنی تند به من گفت که از سر انسان دوستی من را سوار بر خودروی خود کرده است بنابراین هزینه ای دریافت نکرد و رفت. من هم طبق روزهای قبل به خانه رفتم عصر فردای آن روز دوباره در انتظار تاکسی بودم که همان خوردوی دیروزی را جلوی پای خود دیدم.

راننده وقتی تعجب من را دید به آرامی گفت سوار شوید باید موضوع مهمی را با شما درمیان بگذارم . من هم که کنجکاو شده بودم سوار خودروی او شدم . پس از چند دقیقه راننده که خود را علیرضا معرفی می کرد گفت: من 29 ساله و رئیس یک شرکت تبلیغاتی هستم .در ایران به جز یک خواهر که آن هم در شهرستان زندگی می کند و با من هیچ رابطه ای ندارد هیچ کسی را ندارم .

او ادعا کرد به خاطر متانت و شخصیتم به من علاقه مند شده است . من که از صحبت های او بسیار متعجب شده بودم در پاسخ به او گفتم که نسبت به او هیچ شناختی ندارم و نمی توانم در حال حاضر جواب منطقی و قطعی به او بدهم بنابراین قرار شد که مدتی را تحمل کنیم تا بهتر یکدیگر را بشناسیم . چند ماهی گذشت و من هر روز به او علاقه مندتر می شدم و احساس می کردم که مرد رویا هایم را پیدا کردم .

پس از 5 ماه آشنایی از همسرم خواستم تا برای خواستگاری اقدام کند. وقتی علیرضا با اشتیاق ازحرفم استقبال کرد بسیار خوشحال شدم بنابراین موضوع را با مادرم در میان گذاشتم و خیلی زود مراسم خواستگاری بدون حضور خانواده علیرضا برگزار شد.

پدرم که به این موضوع کمی مشکوک شده بود با گرفتن آدرس محل کار و منزل او به تحقیق در موردش پرداخت. پس از یک هفته پرس وجو بالاخره پدرم رضایت داد تا با یکدیگر ازدواج کنیم و مراسم ساده نامزدی ما بدون حضور حتی یک نفر از خانواده همسرم برگزار شد و من با مهریه 1360 سکه به عقد دائم علیرضا در آمدم. قرار شد تا یک ماه دیگر با برگزاری مراسم عروسی راهی خانه مشترکمان شویم . اما موضوعی که من را آزار می داد رفتار ها و تلفن های مشکوک همسرم بود.

هروقت که از او درمورد پدر و مادرش سوال می کردم پاسخ منطقی نمی داد و تنها با گفتن این جمله که آنها از هم جدا شده اند و هریک زندگی خود را دارند این بحث را تمام می کرد .مراسم ازدواج ما بر گزار شد و ما راهی خانه مشترکمان شدیم .اما من که همچنان به رفتار های او مشکوک بودم تصمیم گرفتم تا همسرم را زیر نظر بگیرم .

پس از چند روز متوجه حضور زن دیگری در زندگی همسرم شدم . من که باور نمی کردم مردی که عاشقانه دوستم داشت زن دیگری در زندگی اش باشد تصمیم گرفتم تا موضوع را از خود علیرضا پیگیری کنم . بنابراین وقتی به خانه آمد با نارحتی تمامی ماجرا و اطلاعاتم را به او گفتم و منتظر شنیدن پاسخ منطقی از او شدم.

اما در کمال ناباوری او گفت که سپیده همسر اول اوست که یک سال قبل از او جدا شده و حالا هم هر از گاهی برای دریافت مهریه اش به شرکت او رفت و آمد دارد. من که احساس می کردم کاخ آرزوهایم یکباره ویران شده است علت مخفی کاری همسرم را جویا شدم . علیرضا هم در پاسخ مدعی شد که نمی خواسته به خاطر این مسئله من را از دست بدهد بنابراین تصمیم گرفته بود تا در زمانی مناسب موضوع را برایم بازگو کند .

من که نمی توانستم دروغ بزرگ همسرم را نادیده بگیرم شباته به منزل پدرم رفته و فردای آن روز برای دریافت مهریه ام اقدام کردم مرد جوان که تا آن لحظه سکوت کرده بود به قاضی گفت : من شیما را دوست دارم قبول دارم که کار اشتباهی انجام داده ام و نباید همسرم را فریب می دادم اما من همه این کارها را برای به دست آوردن شیما انجام دادم . زیرا می دانستم که اگر او موضوع ازدواج اولم را بداند ممکن است از ازدواج با من خودداری کند بنابراین تصمیم گرفتم تا پس از محکم تر شدن پایه های زندگیمان موضوع را با او مطرح کنم .

مرد جوان آهی کشید و گفت : به خدا قسم که من قصد فریب همسرم را نداشتم حتی برای تایید حرفهایم شما را با همسر اول رودررو کردم تا خودش علت اختلافات من و همسر اولم را جویا شود . حالا هم با آنکه پرداخت 1360 سکه برایم بسیار سخت است برای اثبات علاقه ام به همسرم حاضرم آن را پرداخت کنم اما حاضر به طلاق دادن او نیستم .قاضی دادگاه پس از شنیدن صحبت های زوج جوان و برای حل اختلاف قبل از طلاق آنها را به واحد مشاوره ارجاع داد تا در صورت حل نشدن اختلاف بین آنها تصمیم نهایی خود را اعلام کند.
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: